گر نخارد ناخن مرغان سر مجنون من


کیست پردازد به جسم لاغر مجنون من؟

از خمار چشم لیلی همچنان خون می خورم


گر شود ناف غزالان ساغر مجنون من

مانع طوفان نگردد جوش گوهر بحر را


کی شود سنگ ملامت لنگر مجنون من؟

می تپم در خون چون داغ لاله از بی طاقتی


گر بود در دامن لیلی سر مجنون من

حلقه انصاف در گوشش کشم از پیچ و تاب


هر که را حرفی بود در جوهر مجنون من

صفحه مشق جنون دشت پیمایان عشق


هست فرد باطلی از دفتر مجنون من

فرصت خاریدن سر نیست مجنون مرا


مرغ می خارد به پاگاهی سر مجنون من

درد و داغ عشق را از سینه گر بیرون دهم


می شود عالم سیاه از لشکر مجنون من

شیر ناخن می گذارد، بال می ریزد عقاب


از شکوه عشق در بوم و بر مجنون من

نیست ممکن از غرور عشق سر بالا کنم


محمل لیلی گر آید بر سر مجنون من

چون فلاخن کز گرانسنگی سبک جولان شود


سنگ طفلان می شود بال و پر مجنون من

جلوه آتش کند صائب به چشم شبروان


بس که سوزد ز آتش سودا سر مجنون من